جدول جو
جدول جو

معنی صورت پذیر - جستجوی لغت در جدول جو

صورت پذیر
انجام شدنی، ممکن
تصویری از صورت پذیر
تصویر صورت پذیر
فرهنگ فارسی عمید
صورت پذیر
(دَ خوَ / خُ رَ / رِ)
پذیرندۀ صورت. قبول کننده صورت، انجام شدنی. ممکن
لغت نامه دهخدا
صورت پذیر
چهره پذیر، شدنی پذیرنده صورت قبول کننده صورت، جوهری که صورت قبول کند، انجام شدنی ممکن: اثری از آثار و معالم علم... جز بر سده سیادت و وساده حشمت او صورت پذیر نیست
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صورت ناپذیر
تصویر صورت ناپذیر
انجام نشدنی، غیرممکن، ناشدنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عبرت پذیر
تصویر عبرت پذیر
عبرت پذیرنده، آنکه پند و عبرت می گیرد، عبرت گیر
فرهنگ فارسی عمید
(دَ / دِ)
عبرت پذیرنده. که عبرت بپذیرد. عبرت بین. عبرت گیر:
در آن شهر شد با تنی چند پیر
همه غایت اندیش و عبرت پذیر.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(دَ خوا / خا رَ / رِ)
انجام ناشدنی. ناممکن. غیرممکن. نشدنی
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا جَ / جِ کَ دَ)
قبول کردن صورت، در تداول عوام، انجام یافتن. واقع شدن
لغت نامه دهخدا
تصویری از عبرت پذیر
تصویر عبرت پذیر
نصیحت گوش کردن، پند گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صورت پذیرفتن
تصویر صورت پذیرفتن
چهرنیدن چهره بستن، فرجام پذیرفتن
فرهنگ لغت هوشیار